نوانوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات قلقلی

بدون عنوان

سالم به دختر نازم .. فدای دخترم بشم دلم برای بغل کردنت یه ذره شده .. دیگه داریم یواش یواش به آبان نزدیک میشیم ..اخ جووووووون  راستی امروز با دختر عمه راحله صحبت کردیم،قرار شده وسایلت از آلمان بیاد، زحمتش هم افتاد گردن راحله جون ،اونم کلی ذوق کرد وقتی فهمید نی نی ما دختره .. ...
26 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

سلام زندگی من.... عزیز دلم .امروز رفتم سونو گفت یه دخمل تپل تو دلت داری ..... کلی قند تو دلم آب شده . آخه راستشو بخوای من دلم دخمل میخواست.   حالا هم  که خدا حاجت  دلمو داد  ...
20 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

این عید یکی از بهترین عیدهای عمرم بود ،حتما میدونی چرا؟! آخه آخه عزیزی مثل تو خودشو تو دلم جا کرده .کلی برات سر سفره هفت سین دعا کردم . انشاله خدا تو رو برای منو و بابایی حفظ کنه . این هم سفره هفت سینمون. ...
5 فروردين 1390

بدون عنوان

خوشگلم سلام . الهی فدات بشم من .دلم برات تنگ شده زود بیا دیگه ،نمیدونی مامانی چه قدر ذوق دارم ،آخه کلی دعا کردم که خدا تو رو بهم داده . بابا هم همش میگه پس کی آبان میاد ؟آخه اونم کلی ذوق زدست . برات یه عالمه آرزوهای خوب دارم . ...
29 اسفند 1389

بدون عنوان

سلام به عزیز دلم . این خاطرات برای تو مینویسم  که وقتی بزرگ شدی بخونی ... قربونت برم الهی نمیدونی چه قدر دوست دارم انگار همه زندگی من شده  صدای قلب تو ،امید زندگی مادر . برای روزی که تو رو تو بقلم بگیرم لحظه شماری میکنم. ...
25 اسفند 1389

بدون عنوان

اولین عکس از جیگر مامآن . وقتی صدای قلبتو شنیدم از خوشحالی گریه کردم دوست بابایی گفت اااا چی شد؟ گفتم هیچی از خوشحالیه که دکتر گفت پس یه بار دیگه برات صدای قلبشو میزارم که بیشتر خوشحال بشی. بعد رفتم پیش بابایی اونم کلی ذوق کرد که صدایی قلبتو شنیدم . امروز یکی از بهترین روزایی زندگی من بود ،عزیزم . ...
25 اسفند 1389